شبکه ایران زنان: مانی محرابی* جهان در سده های اخیر و بعد از اتمام دوره رنسانس و شروع عصر روشنگری، شاهد تغییرات شگرفت در فلسفه و علم بوده و این تغییرات در تمام جوانب زندگی بشر تاثیر گذار بوده اند. خانواده هم به عنوان اصلی ترین نهاد اجتماعی از این تغییرات مصون نبوده و به تبع آن، بینش و جهان بینی بانوان هم دچار دگرگونی شده است که نقش آفرینی بانوان در اجتماع را دست خوش تغییر کرده است. نقش آفرینی های جدید باعث پیش آمدن مصائب جدید شده و راه کار های بانوان برای مقابله با این مشکلات سبب شکل گیری نگرش و جهان بینی نوینی به نام فمینیسم شده است. نگرشی عقل گرایانه که مبتنی بر مسایل زنان بوده و به فراخور زمان به بررسی مشکلات آنها منجمله برابری جنسیتی، مبارزه با مرد سالاری، برابری حقوقی و ... می پردازد. ماهیت فمینیسم بر برابری جنسی و مبارزه با جنسیت گرایی بنا شده و مطالبات آن برخورداری از حق مالکیت، حق طلاق و سرپرستی فرزند، حق رای، حق کار و دستمزد مساوی و ... بوده است که با تحقق این خواسته ها، فمینیسم با کنار گذاشتن ماهیت اصلی خود یعنی مبارزه با جنسیت گرایی، به طور مستقیم در مقابل مردسالاری جبهه گرفته و به نوعی نگرش زن سالارانه تبدیل شده است. فمینیسم ها در اصول معتقد به برابری جنسیتی هستند ولی مشکل عمده این نگرش در تعریف برابری نهفته است. فمینیسم ها برابری را همان تساوی می دانند در حالی که تعریف دقیق برابری، عدالت است. به عبارتی، برابری یعنی رعایت عدالت بر پایه نیاز و استحقاق و به دور از پیش داوری و تبعیض. با این تفسیر از برابری، بسیاری از مطالبات امروز فمینیسم، زیر پا گذاشتن برابری در اجتماع و میان افراد آن است. بر اساس دیدگاه بی طرف، افراد برای قرارگیری در جایگاه های اکتسابی اجتماعی نیازمند پیش شرط هایی هستند که فرصت فراگیری آنها در جامعه یکسان بوده و هر فرد بنا به استحقاق و در مواردی نیاز، به جایگاهی که مستحق آن است دست میابد. زمانی که ما خواستار تساوی در جایگاه ها می شویم در واقع دیدگاه فوق را نقض کرده ایم. نه تنها بانوان در برابر مردان، بلکه مردان در مقابل مردان هم در به دست آوردن موقعیت های شغلی از شرایط یکسان برخوردار نیستند، زیرا مشاغل بر اساس استحقاق تقسیم می شوند نه بر اساس تعداد افراد جامعه! نمی توان گفت چون نیمی از جمعیت را بانوان تشکیل می دهند پس، نیمی از مدیران، نیمی از رانندگان، نیمی از ورزشکاران و ... باید بانو باشند. این یک نگرش ساده انگارانه مبتنی بر تبعیض جنسیتی ست. مردان با توجه به شرایط فیزیکی، نوع نگرش، نوع جهان بینی و ... توانایی انجام یک سری از فعالیت ها را داشته و در مقابل بانوان به همین دلایل در انجام کارهایی دیگر موثر واقع خواهند شد. به طور مثال ضرورت مردان در شغل شان، دستمزد مناسب و ضرورت بانوان در شغل، امنیت است. پس چگونه می توان انتظار شغلی پر آسیب برای بانوان را داشت؟ مسئله شغل یک نمونه کوچک از عدم صحت تعریف برابری از دیدگاه فمینیسم قرن ۲۱ بود. تعریف اشتباهی که ماهیت یک جنبش فلسفی ضد جنسیت گرایی را تغییر و به یک نگرش منفعل مبتنی بر تبعیض جنسیتی تبدیل کرده و البته، در این میان تنها قشری که از این اشتباه بزرگ صدمه می بینند بانوان هستند. * نویسنده و پژوهشگر